سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرزند مرده تواند خفت ، و مال ربوده دیده بر هم نتواند نهفت . [ و معنى آن این است که او بر کشته شدن فرزند شکیبایى دارد و بر ربوده شدن مال طاقت نیارد . ] [نهج البلاغه]

پیامبر گرامی اسلام (ص) : خشم فاطمه ، خشم خدا و خشنودی او خشنودی خداست.

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

داغ غمت هنوز هم تازه است . ای همسفر رنج های علی !‌

ای به خاک آرمیدة افلاکی !‌

شهادتت به «حق» شهادت می دهد و رفتنت رفته ها را به یاد ها می آورد.

خفتنت در خاک تیره ، خفتگان تیره روز را بیدار می کند .

فرار پنهانت ، پنهان ها را آشکار می کند.

گریه هایت ، از خنده های ناحق پرده بر می دارد.

ایّام فاطمیّه ، دل های عاشق و بی قرار «سرود غم » می خواند و منظومة اندوه می سراید.

«فاطمیه» فصل و موسم داغ های علی است.

در سوگ زهرا ، آسمان دل ما ابری و هوای چشمانمان بارانی است.

شیعه امروز در فاطمیّه ای به وسعت ایران ، سر بر شانة «مظلومیت » می گذارد و اشک می ریزد .

ایام فاطمیّه ، فهرست غم ، سند مظلومیت و ادعانامة شیعه است

آری

« حیا » رشحه ای از شرم والای اوست که بر گل می نشیند.

«عفاف» قطره ای از دریای موّاج فصال شایستة اوست که موج می آفریند.

«کمال» سر بر آستان او می ساید.

«ادب» درس از مکتب او می گیرد.

«حجاب» از فاطمه آبرو دارد.

«عبادت» انیس شبانه روزی لحظات فاطمه است.

فاطمه «کوثر» همیشه جاری است.

و فیض جوشان این کوثر ، تا دامنة قیامت ، همواره جاری است و نیکی و خیر خود را مدیون این دریای کرم و ابر کرامت می داند.

فاطمه گوهری یکتاست که در صدف عصمت پرورده شد.

در سوگ زهرای اطهر ، آسمان دلمان ابری و هوای چشمانمان بارانی است.

سلام بر جان خدایی فاطمه ، که فراق پیامبر را بیش از دو ماه تاب نیاورد

«عفت» اگر معنا یافته است از رفتار فاطمه است.

«حیا» اگر هست ، یادگار اوست. «صبر» اگر در «زینب» تجلی یافته ، اثر تربیت «زهرا» است . «زهد» اگر درسی باشد ، باید در کلاس «امّ الحسنین» آموخت . «عاطفه»‌اگر مشقی باشد ، سرمشق آن از «امّ ابیها » است.

کدام فضیلت را می توان نام برد که نمونة اعلایش در حیات فاطمه‌(س) نباشد ؟!

ای زهرای پاک ! ای نمونه بودن ، ای اسوة ایمان ،‌ ای گوهر عفّت بر گردن ، ای مرجان های حیا در دامن ، ای دُرهای گرانبها در سخن . ای یادگار پدر ، ای همسر علی ، ای مادر زینب !‌ای دختر پیامبر !‌

از کلامت ، حکمت می بارد و از رفتارت صداقت و ایمان می تراود. عبادت قدسیان را داشتی و سیمای ملکوتی است ، یاد آور ملکوت خدا بود و عمر خویش را در راه خدا ، وزندگی را در مسیر اسلام به سر آوردی. نمونه ای از یک همسر و الگویی برای مادران بودی

ای زهرای مرضیه ، در دوران کوتاه خویش ، آینه ای به بلندای ابدیّت در منظر همگان قرار دادی ، تا کمال برین و جمال برتر را در آن بنگرند

فاطمه ، ای گل پر پر پیامبر ، شقایق سیلی خوردة بوستان حق ، مادر عصمت ، دختر رسالت و بانوی نمونة مکتب ؛

شفیع ما باش ؛ تا در محشر فردا سربلند باشیم.

 

 

در سوگ حضرت فاطمه (س)

عرشیان در سوگ فاطمه(س) نالانند ، فرزندان فاطمه (س) ناباورانه پیکر مطهر و بی جان مادر را در ‌آغوش کشیده ، معصومانه می گیرند و با ذره ذرة وجودشان از مادر می خواهند که بار دیگر با آنان سخن بگوید ، اما پیکر ظلم کشیدة فاطمه (س) همچنان ساکت است.

ماه با شرمساری ، خود را پشت ابرهای سیاه پنهان ساخته تا شب ، چنان همة مدینه را بپوشاند که کسی نبیند و نداند که پیکر پاک دختر رسول خدا (ص) بر روی دستان مبارک امام علی (ع) به سوی کدامین خاک می رود .

شب که همیشه با ناله های علی (ع) آشناست ، حال شاهد مظلومیت اوست و زمزمه های حزن انگیزی که در غم از دست دادن فاطمه از عمق وجود مولا(ع) بر می خیزد ، لحظه ها آرام و قرار ندارند. گویی از آن می ترسند که بغض علی (ع) بترکد و آسمان فرو ریزد .

کوچه های تاریک مدینه ، شرمگین از امانت داری خود ، در سکوت مرگ آوری فرو رفته اند ، ملائکه ، مدینه را سرزنش می کنند .

مگر رسول خدا(ص) نفرموده بود که فاطمه پارة تن من است ؟‌

وای بر تو ای مدینه که چه بد امانت داری بودی !‌

زمین ،‌حضور گامهای آرام علی (ع) را حس می کند ، همان گامهایی که هر گاه به حرکت در می آید ، زمین و زمان از هیبت آن بر خود می لرزید ، همان گامهایی که برای یتیمان آشنا بوده و هر گاه خش خش گام علی (ع) را در دل شب می شنیدند ، نور امید وجودشان را پر می کرد.

و حالا علی (ع) است و شب و تنهایی و پیکر مطهر همسر و ناله های معصومانة فرزندان و به اندازة تمام جریان غم و بغضی که گلوی حضرتش را می فشارد و خیل ملائکه که آمده اند تا در این تنهایی غمخوار مولا (ع) باشند ...

فرزندان فاطمه (س)‌آخرین وداغ را با مادر می کند و پیکر مطهر زهرای مرضیّه با خاک آشنا می شود و روح پاکش به پدر بزرگوارش رسول خدا(ص) می پیوندد و خاک ، چنان به وصیّت فاطمه (س) وفادار است که اثری از قبر باقی نمی گذارد.

حزن و اندوه چنان بر وجود مولای متقیان ، اسوة صبر و ایمان و شجات غلبه می کند که اشک از دیدگان مبارکش سرازیر می شود . علی (ع) روی مبارکش را به سوی قبر پیامبر (ص) برمی گرداند و با او درددل می کند :‌

« السلام علیک یا رسول الله »... فاطمة تو ، نور دیده ات امشب به زیارت شما آمده ...

خداوندن اینگونه مُقَدَّر ساخته که در میان اهل بیت ، فاطمه زودتر از دیگران به تو بپیوندد .... یا رسول الله اکنون امانت خویش را از من باز گرفتی .... بعد از فاطمه (س) اندوه همیشه با من خواهد بود و شبهایم به بیداری خواهد گذشت و این حزن و اندوه با من خواهد بود تا وقتی که خداوند برای من نیز سرایی را که تو در آن مقیم هستی اختیار کند . ...

یا رسول الله در سینه ام اندوهی است که آزارم می دهد .... چقدر زود بین من و فاطمه جدایی افتاد ...

اکنون تو ، خود از غم هایی که برسینة فاطمه ات نشسته بود از او بپرس...

غم هایی که نمی توانست به کسی بگوید....